احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

سلام زهـــــرا خانومِ گل گــــــــــلاب!
سلام به فرشته کوچولوی روزگار من!
وقتت بخیــــــر خانــــوم!
وااای چقدر شما خوبی!
چـــــقدر شما قشنگی!
چقــــــدر شما خانومی!
چقدر شما دوستداشتنی هستی!

پیام های کوتاه

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

قربون مست نگاهت 

قربون چشمای ماهت

قربون گرمی دستات

صدای اروم پاهات

چرا بارونو ندیدی

رفتن جونو ندیدی

خستگی هامو ندیدی

چرا اشکامو ندیدی

مگه این دنیا چقدر بود

بدی هاش چند تا سبد بود

 تو که تنهام نمیذاشتی 

توی غم هام نمیذاشتی

گفتی با دوتا ستاره 

میشه اسمون بباره 

منمو گریه بارون 

غربت خیس خیابون

توی باغچه نگاهم 

پر گریه پر آهم

کاشکی بودی و میدیدی

همه گلاشو چیدی

تموم روزای هفته 

که پر غم شده رفته

منو گلدونت میشینیم

فقط عکساتو میبینیم

روز پنجشنبه دوباره

وعده دیدن یاره

روی سنگ سردی از غم

میریزه اشکای خستم

تا که قاصدک دوباره 

خبری ازت بیاره 

با یه دسته گل ارزون

 پیشتم من زیر بارون

قربون مست نگاهت 

قربون چشمای ماهت

قربون گرمی دستات

صدای اروم پاهات

چرا بارونو ندیدی

رفتن جونو ندیدی؟؟؟

خستگی هامو ندیدی؟؟؟

چرا اشکامو ندیدی

...

احساس نوشت: بودن یا نبودنِ بعضی ها چقدر میتونه توی روند زندگیمون تاثیرگذار باشه...!
و من این تاثیرو خوب میفهمم و حتی تجربش کردم و میکنم....
گاهی دل انقدر نازک میشه که خیلی چیزها به چشمش میاد...
حال این روزای من شده همین...دلنازک شدم و این خیلی بده!


  • احساس دریایی

مادرشوهر و پدرشوهرم و مادرجان (مادربزرگ پدری مصطفی) امروز رفتن...تقریبا دو هفته ده روز بود که اومده بودن...

دلم براشون تنگ شده...

این بار حرف نگفته ای بین من و مادر شوهرم نموند!

این بار همه حرف و حدیثارو رو کردم...هرکی پشت سرمون به مادرشوهرم حرفی زده بود رو کردم...

همه قضایا رو با مادرشوهرم درمیون گذاشتم...و نتیجش فوق العاده عالی بود!

نتیجه شد این که مادر شوهرم در حال حاضر درکنار ماست نه در مقابل ما!

و اینکه حالا اطرافیانشو خوب میشناسه!

و نکته از همه مهم تر اینکه حالا دیگه من باهاشون راحتم و دیدم به رفتارهاشون تغییر کرده...حالا مثل یه مادر و دختر شدیم!

حالا یکی رو داریم که توی این معرکه پشت ما باشه!

هر دو برای هم کوتاه اومدیم و مسالمت آمیز با هم رفتار میکنیم!

حدودا بیست روز دیگه مادرشوهرم دوباره میاد و کمک دستمه تا اگه خدا بخواد وقتش برسه و فارغ شم.

خدایا کاری کن که این روابط هر روز بهتر بشه....شکرت خدای مهربونم.



  • احساس دریایی

میخوام گم شم تو رویایی که حس بودنت باشه

تموم عمر من صرف تماشا کردنت باشه

...


  • احساس دریایی

گاهی غریبه ها از هفت پشت آشنا نزدیکترن به دلت...

به زندگیت...

به احساساتت...

به قلبت...

و لازم نیست برای فهمیدن تو ازت سئوال کنن

فقط کافیه به چشمات نگاه کنن و لبخندها و نگاهاتو بی اینکه حرفی بزنی معنی کنن و تا تهِ اعماق قلبتو خط به خط بخونن.

این غریبه ها توی زندگی من عزیزترین کسانم هستن که حکم خانواده رو دارن برام.


تاحالا برات پیش اومده که گاهی حس کنی چقدر غریبی بین آدمای اطرافت؟

من هر لحظه اینو حس میکنم...

وقتی کنار اطرافیانم هستم اینو هر لحظه حس میکنم...

به غیر از اون غریبه های دوستداشتنی!


تا حالا شده وقتی داری این غربتو حس میکنی یه دفعه یاد اون کسی بیفتی که اگر داشته باشیش دیگه لازم نیست کس دیگه ای باشه؟

و شده که همه زندگیتو توی دقیقه ای مرور کنی و ببینی همیشه اونو داشتی و با همه بی وفایی هات ولت نکرده؟

و من هزاران بار برام پیش اومده...

به تعداد هر بار که احساس غربت کردم میون جماعت دورم وجود این عزیزو حس کردم توی لحظه لحظه زندگیم...

حتی وقتی من یادش نبودم اون بوده و بدون ایکه خودم بفهمم دستمو گرفته!


خدای من... 

رفیقه...

دوسته...

عشقه...

و تا لحظه ای که هست من امید دارم

امید دارم که من توی این غربت گم نمیشم

چون خدایی به این مهربونی و این عظمت هست که همیشه پشتمه

حداقل تا وقتی که من خودمو بندش میدونم برام از چیزی دریغ نمیکنه

و همین یعنی انتهای خوشبختی

من 

همسرم

فرزندم

همه در پناه او خوشبختیم.


شکرت ای خدای کریم.


  • احساس دریایی

هر چی بیشتر میگذره بیشتر به این پی میبرم که بعد از خدا فقط تویی که پناهمی!!

خیلی جالبه که دیگه هیچکس نیست!....هیچکـــــس!!!!

نه پـــــدرم

نه مـــادرم

و نه خیلی از کسایی که ادعاشون میشه هستن.

من برای داشتن تو به خدا توکل کردم...

به امام حسین توسل کردم...

امام حسینُ پیش خدا واسطه کردم و تورو ازش هدیه گرفتم...

نمیدونم چی توی من دید که تورو بهم داد...

چون خیلی وقتا احساس میکنم...خیلی وقنایی که حواسم نیست و بی انصاف میشم و بی انصافی میکنم در حقت...

اون وقتا احساس میکنم من لیاقت تو و محبتاتو ندارم ولی خدا منو خیلی دوس داشته که تورو به من داده!

تویی که من لحظه به لحظه دلم برات پر میزنه...

تویی که بابت صبح به صبح سرکار رفتنت دلم تنگت میشه...

تویی که بابت حضورت توی خونه تو یه روز تعطیل ،شادی توی رگهام جاری میشه...

تویی که من میمیرم برات...

تویی که دوای همه دردام و بیکسی هامی...

تویی که همه کسمی...

تویی که نفسمی...

تویی که عشقمی...

تویی که اگر نبودی نمیدونم چی به روز من میومد میون آدمای بی عاطفه دور و برم...

تویی که پاداش همه کارهای نیک من توی دنیایی...

تویی که از دعاهای پدرم دارمت...

تویی که گاهی قدرتو نمیدونم...

تویی که بی تعارف جونمو تقدیمت میکنم...

تویی که هرشب وقتی واردخونه میشی عشق و محبت توی چشمات و لبخندت اسم منو فریاد میزنه...

تویی که هم برام پدری هم مادری هم معلمی...

و از همه مهم تر...

تویی که رفیق و همسری برام.


دوسِت دارم تا آخرین نفس

ممنون که هستی همه کسم


  • احساس دریایی