چهارشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۴۵ ب.ظ
شب عیدِ گویا...
زود میگذره !
مثل برق و باد اصلا !
عجیب نیست اگر بگم انقدر درگیر زندگی ام با همه بی کاریم، که گذر زمان رو نمیفهمم!
خدایا خودت کمک کن که این اخرین سالی نباشه که نفس میکشم...هرچند که من نبودن و نموندن تو این دنیا رو خیلی وقت ها ترجیع دادم ولی خب حالا که نگاه میکنم میبینم به خاطر شوهر و دخترم باید بجنگم و بمونم و نفس بکشم و همسری کنم و مادری کنم و افتخار افرین باشم برای خانوادم، هر چقدر هم که سخت باشه و حتی طاقت فرسا!
خدایا این روزای پایانی سال رو بر ما اسان بگردان از دست این خونه تکونیاااااا...
و من الله توفیق.
- ۹۵/۱۲/۲۵