کی جز خودت میدونه من چی کشیدم و می کشم؟؟؟
ضجری که من کشیدم گفتنی نیست!
کلی حرف انبار شده روی دلمه!
به اندازه بیست و پنج شش سال!
بیشتز از عمر خودم حتی!!!!
زندگی اطرافیان من قبل از اینکه من به وجود بیام روی زندگی من تاثیر گذاشت.
حالا من چطور این همه حرفو مدیریت کنم و برم به یه خانم مشاور بگم!؟
اصلا چطور دردایی که کشیدمو به زبون بیارم و داغون نشم و ...
کی میدونه درست حساس ترین زمان زندگی یک نوجوون چه بر سر احساس و غرور و اعصاب و شخصیتش اومد و نهادینه شد براش؟؟؟
من خودم کشتم که از صفر رسیدم اینجایی که الان هستم و شدم این!
اونوقت همین این رو هم باید با حقارت به زبون بیارم!
این رسمش نیست خدا !
چقدر باید عذاب بکشم که تموم بشه!
یا عمرم تموم بشه یا این حال خرابم.
انتخاب با توئه خدا خودت زودتر یه کاری بکن برام.
احساس خسته نوشت:
بابا دخترتو دعا میکنی دیگه؟
حالم بده سفارش منو به هرکی که اونجا میشناسی و میدونی که حرفش پیش خدا با ارزشه بکن.
- ۹۶/۰۲/۰۹