احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

سلام زهـــــرا خانومِ گل گــــــــــلاب!
سلام به فرشته کوچولوی روزگار من!
وقتت بخیــــــر خانــــوم!
وااای چقدر شما خوبی!
چـــــقدر شما قشنگی!
چقــــــدر شما خانومی!
چقدر شما دوستداشتنی هستی!

پیام های کوتاه


گهی زین به پشت و اگر شانش مائه باز گهی زین به پشت!




  • احساس دریایی

جا مانده ایم حوصله شـــرح قصه نیست...


تربت بیاورید که خاکـــــی به ســــر کنیم...



احساس دریایی نوشت:

کار دستم داد آخر قلب ناپاکم حســـــین

اربعین پای پیاده رفت از دستم که رفت

...

تازه دارم میفهمم که چه خاکی تو سرم شده...!

دور شدم ازت اقا!..خیلی دور شدم!

اقا جان دستمو بگیر من همونم که روزی ادعای عاشقی برای تو داشتم!



  • احساس دریایی

خلاصه اینکه فاصله طبقاتی حتی توی الودگی هوا و میزان بارش برف و بارون هم تأثیر گذاره!


خدایا یه نظری هم به ما نیازمندا بکن!

نوکرتم به مولا.

(:



  • احساس دریایی

روز به روز تنوع کاری شما بیشتر میشود گویا!

روز به روز کیس ها عجیب تر میشوند!

روز به روز افسار اختیارتان بیشتر گسیخته میشود!

باشد تا روزی بیاید که انتخاب درستی داشته باشی و معشوقه ابدی ات را از این بوم صد رنگ پیدا کنی تا ارام بگیری.

والسلام


  • احساس دریایی

فاطمه اسرا یه سه چهار روزه که داره خودش توی خونه راه میره بدون کمک!

زود گذشت!

پارسال همین موقع بود که من داشتم از بی خوابی میمردم از بس فاطمه اسرا نیم ساعت چشم روی هم نمیذاشت!


خدایا کمکم کن راه خیلی سختی پیش رومه انگیزه و عشقمو زیاد کن تا سختی راهو حس نکنم و ناراحتی ها بهم غالب نشن!

  • احساس دریایی

آخه چرا انقدر بدبخت و بی اراده ام...

چرا هر روز میخوام خوب باشم و نمیتونم...

چرا ادعا دارم عاشق امام حسینم ولی چیزی از رفتار و کردارم و اخلاقم مشخص نیست...

چرا راه و رسم زندگیم بویی از خط مشی اهل بیت نبرده... 

چرا انقدر احساس پوچی میکنم...

چرا انقدر درمونده و بیچاره ام...

دیگه دارم مطمئن میشم که افسردگی ها و بیماری های روانی همه از دم حرف مفتن!!!

مشکل جای دیگست!

مشکل از بی دینی کردنمونه!

مشکل از اونجاست که زندگیامون دیگه بوی خدا نمیده بوی اهل بیت نمیده بوی معنویت نمیده!

راهو اشتباه پیمودم گویا!

حداقل اگر درست هم انتخاب کرده باشم راهمو اما توی مسیر منحرف شدم قطعا که حال و روزم این شده!

مگه این همه حدیث و ایه نیومده برای ما...مگه این همه نگفتن که با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن!؟

این زندگی که پادشاهی نیست من دارم!

ولی خدا شاهده که هر کاری هم که خواستم نکردم!

انگار توی برزخی گیر کردم بین این دو!

نه بی خدای بی خدام نه با خدای باخدا.

خدایا میشه من متحول بشم یعنی؟!

میشه یه روز که از خواب پا میشم محکم پای ارزاش هام بمونم؟

بگم دیگه کار حرام نمیکنم چون خدا گفته نکن...

چون امام زمانم نامه عملمو هفته ای دوبار بررسی میکنه و آبروم پیشش میره...

چون اگر ادعام میشه حسینی ام باید حسینی زندگی کنم...


اگر روزی به من بگن که یکی از این بزرگواران (امام زمان (عج) یا امام حسین (ع) یا حضرت فاطمه (ص) )توی این اتاق نشستن منتظر تو که باهات صحبت کنن من مطمئنم که فرار میکنم...

چرا بمونم؟

به نظرتون روی صحبت دارم؟

روی نگاه کردن به این عزیزان رو دارم؟

من رو سیاهم من بد کردم من بد میکنم...

چطور بشینم جلوی چشمان این بزرگواران...

اگر با زور و بد بختی خودمو راضی کنم که برم خدمتشون...

در این صورت قطعا به پاشون میفتم و التماسشون میکنم که منو خوب کنن که دعا کنن خوب بشم که شفام بدن

که واسطه بشن پیش خدا که ابروی منو بخرن و من به یاری اهل بیت دوباره متولد بشم و انسانی زندگی کنم.


من هیچی ندارم 

دستام خالیه

کمکم میکنین؟؟؟







  • احساس دریایی

همین یک دقیقه پیش فاطمه اسرا راه رفت!!!

خیلی هیجان زده ام!

خیلی خیلی زیاد!

دو بار راه رفت هر بار پنج شش قدم برداشت!

حیلی لذت بخش بود!

خدایا شکرت برای همه چیز!



  • احساس دریایی

یه شب نشینی خوب با خانواده دایی رضا و عزیز و مامانم.

خیلی شب خوبی بود همه چی هم خوب بود الحمدلله...

البته به غیر از برنجی که به علت نداشتن قابلمه بزرگ شبیه یه چیزی تو مایه های شفته شده بود!

اما با این حال همون برنج شفته به همراه قیمه مشهدی رو با کلی لذت و بگو و بخند نوش جان کردیم.

خدایا شکرت که یاریمون کردی.

ازت میخوام که بهمون توان بدی که این برنامه رو دیگه هیچوقت قطعش نکنیم.

جمعه خوبی بود دیروز!

بعد از مدتها این حسو داشتم.

از صبحش که با کمک مصطفی خونه رو تمیز کردیم و انصافا اگر همسرم نبود از پس هیچکدومشون بر نمیومدم!

بعدشم که دیگه مهمون بازی بود و خیلی بهمون خوش گذشت تا بخودمون اومدیم دیدیم ساعت یازده شده و مهمونا میخوان برن!

درسته که شب موقع خواب به علت فعالیتی که از صبح داشتیم و استراحت نکرده بودیم من کمر درد داشتم و پاهام ضعف میرفت و همسرم هم مچ دست راستش درد میکرد چون خیلی دستمال کشی کرده بود ولی با این حال تمام این خستگی ها می ارزید به اینکه دور هم جمع بشیم و یه روز تعطیل رو بدون فکر و خیال پشت سر بذاریم.


  • احساس دریایی

خیلی خیلی زیاد حیف شد که داستان انقدر ادامه پیدا نکرد که من ببینم تو بعد از فهمیدن واقعیت آچ مز شدی!

دیروز که داشتم پست میذاشتم واقعا فکر نمیکردم که امشب از تموم شدن ماجرا بخوام بنویسم!!!

فکر نمیکردم که انقدر داستان بخواد اکشن باشه!!!.

.

.

کلاهبردار!

مگر کلاهبردار دل ندارد!؟

مگر کلاهبردار حق عاشق شدن ندارد؟!

مگر کلاهبردار نمیتواند مخ بزند و رفیق شود و وعده های سرخرمن بدهد که دنیارو به پاهایت میریزم و خونه برایت میخرم و خوشبختت میکنم و ....الی اخر!

جالب است واقعا دوست دارم بدانم کیس بعدی شغلش چیست؟!

لابد قاتل است!


  • احساس دریایی

زیادی که ادعای عقل و شعور داشته باشی یه جا بالاخره خفت میشی!

خیلی دوست دارم بدونم اخر این بازی چی میشه!؟

وقتی که یه روزی بفهمی که اون زمانی که احساس میکردی خیلی آدم با فهم و شعوری بودی و به خیال خودت داشتی کار بزرگی میکردی دو تا آدم داشتن برای خواسته دلشون تورو و تمام افکارتو به بازی میگرفتن تا به هدفشون برسن و به ریش تو میخدیدن چه حالی داری!؟

جالب میشه!

تأسف برای تو کمه!

امیدوارم همه عاقبت بخیر بشیم!

هیچکس نمیدونه چی انتظارشو میکشه!


  • احساس دریایی