آقا من اومدم
دیروز بدجور رفتیم سرکار...
از صبح کارامونو کردیم و چمدونمون رو بستیم و ساعت چهار راه افتادیم ...
دوقدم مونده بود که به فرودگاه برسیم زنگ زدن به مصطفی گفتن سفرتون کنسل شده ...
و اینگونه شد که ما ساعت شش به جای اینکه توی هواپیما باشیم دقیقا وسط خونه نشسته بودیم و تو کفِ این مسافرتِ بودیم!
و باز هم حکمت های یهویی خدا وسط زندگی ما...
نمیدونم دقیقا حکمت این جریان چی بود ولی هر چی بوده ان شاءالله که خیر بوده.
یا زهـــــــــرا
- ۰ نظر
- ۰۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۳