اولین دورهمی با درصد بالایی از موفقیت انجام شد!
یه شب نشینی خوب با خانواده دایی رضا و عزیز و مامانم.
خیلی شب خوبی بود همه چی هم خوب بود الحمدلله...
البته به غیر از برنجی که به علت نداشتن قابلمه بزرگ شبیه یه چیزی تو مایه های شفته شده بود!
اما با این حال همون برنج شفته به همراه قیمه مشهدی رو با کلی لذت و بگو و بخند نوش جان کردیم.
خدایا شکرت که یاریمون کردی.
ازت میخوام که بهمون توان بدی که این برنامه رو دیگه هیچوقت قطعش نکنیم.
جمعه خوبی بود دیروز!
بعد از مدتها این حسو داشتم.
از صبحش که با کمک مصطفی خونه رو تمیز کردیم و انصافا اگر همسرم نبود از پس هیچکدومشون بر نمیومدم!
بعدشم که دیگه مهمون بازی بود و خیلی بهمون خوش گذشت تا بخودمون اومدیم دیدیم ساعت یازده شده و مهمونا میخوان برن!
درسته که شب موقع خواب به علت فعالیتی که از صبح داشتیم و استراحت نکرده بودیم من کمر درد داشتم و پاهام ضعف میرفت و همسرم هم مچ دست راستش درد میکرد چون خیلی دستمال کشی کرده بود ولی با این حال تمام این خستگی ها می ارزید به اینکه دور هم جمع بشیم و یه روز تعطیل رو بدون فکر و خیال پشت سر بذاریم.
- ۹۵/۰۸/۲۲