احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

سلام زهـــــرا خانومِ گل گــــــــــلاب!
سلام به فرشته کوچولوی روزگار من!
وقتت بخیــــــر خانــــوم!
وااای چقدر شما خوبی!
چـــــقدر شما قشنگی!
چقــــــدر شما خانومی!
چقدر شما دوستداشتنی هستی!

پیام های کوتاه
پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ب.ظ

حلقه اسارت من

تو که نیستی... 

ارامش نیست. 

امنیت نیست. 

خیال اسوده نیست.

ضربان منظم و آروم نیست.

و خیلی چیزهای دیگر هم...

کلمات ظرفیت بیان احساسم را ندارند وقتی که من می مانم و حجم بزرگ نبود تو و تنهایی خودم!

من در کنار عاشقانه هایم با تو،به تو و بودنت عادت هم دارم...و تو میدانی که ترک عادت برای من یک نفر حداقل موجب مرض است!

من و تنهایی هایم سال هاست که با هم رفیقیم ولی این اواخر (حدود هفت سال) من نارفیقی میکنم و از ان فاصله میگیرم...

و تو خوب میدانی که چرا و چطور؟

مگر می شود که تنها دلیل زندگی ام باشی و ندانی مسبب تمام خوبی های زندگی ام تو بودی و هستی و قطعا خواهی بود؟!

تو مرا از این حجم عظیم خاکستریِ مایل به سیاه نجات دادی و نبود تو به هر دلیلی حتی به مدت یک نصف روز مرا به سمت این توده تقریبا سیاه رنگ سوق میدهد.

تو دوای درد منی.

بودن تو. 

دیدن تو. 

صحبتِ با تو.

و هر آنچه که مرا به تو وصل کند.

 

ما را از ابتدای خلقت جمع بستند می دانم!

از تفریق ما چیزِ خوبی حاصل نمی شود!

 من ِ منهای تو


من:اقا اجازه؟

روزگار:بگو جانم.

من:آقا صورت مسئله اشتباه است دچار نقص فنی میشویم...

_ وقتی از تفریق منی که جز او هیچی ندارم حرف میشود باید بدانید که صورت مسئله از ریشه غلط است !!!

_ منِ بی او حتی صفر هم برای عرضه ندارد!

_ منِ بی او یعنی نابودی! 

_ یعنی چیزی برای اثبات وجودیت نیست که بخواهیم به عنوان پاسخ ارائه دهیم حتی یک صفر ناقابل!


روزهای دور از تو  و  لحظه هایی که کالبدت را در کنارم ندارم تا چشمانم باور کند که هنوز هم ناجی ام حضور دارد تا لحظه های سخت و دردناکِ زندگی ام را برایم قابل تحمل و اغلب آسوده کند تنها چیزی که ارامم میکند حلقه ایست که به نام تو در دومین انگشت دست چپم جای دارد...

حلقه ای با جنس فلزی گرانبها که درست از وقتی تو بر دستم نشاندی حس شیرینی از یک اسارت دوستداشتنی در قلبم شکل گرفت...

و همچنان هم به قوت خودش پابرجاست.

وقتی دوری این تنها طنابیست که به ان چنگ میزنم تا فقدانِ ندیدنِ سبز و عسلی زیبا و ارامش بخش چشمانت را کمی و فقط کمی هضم کنم.


من با تو ایستادن بر قله موفقیت های زندگی ام را میخواهم.

با تو تحقق ارزوهایم، آرزوست.




  • احساس دریایی

نظرات  (۱)

  • حرف های دولپی خودمونی
  • خدا بعد چند سال حضرت یوسف ع را به زلیخا داد
    عشقمون رو خدایی کنیم تا برگرده
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی