تلخ ترین ظهر و عصر تمام عمرم!
وقتی صدای اذان اومد قلبم فرو ریخت...
تصور اینکه در اولین عاشورا در این ساعات چه اتفاقاتی افتاد خارج از ظرفیت ماست.
در روضه ها یک چیزهایی میگویند و می روند و ما هم گریه میکنیم اما به خدا که نمی فهمیم عمق داستان فاجعه را هم رد کرده!
بعد ظهر بود و بعد از خوردن نذری خوشمزه امام حسین(ع) خواب میچسبید...
از خواب که بیدار شدم هوا رو به تاریکی بود...
گفتم چه دلگیره امروز...
عزیزی گفت ادم دوس داره تا شب بخوابه...
راست میگفت دوست نداشتم بیدار شوم دوست نداشتم در روزی که نامش عاشورا بود زیاد پرسه بزنم!
من حتی امروز از نوحه ها و روضه ها فرار میکردم!
از قرار گرفتن در شرایطی که واقعه امروز را بر سرم بکوبد فرار میکردم...
حتی جلوی اشک هایم را گرفته بودم اندکی اشک ریختم و بعد حواسم را پرت کردم...
خداوند چگونه میخواهد انتقام خون پسر فاطمه را از شما نانجیبان بگیرد تا این صفت مو از ماست کشیدن خدا با تمام وجود حس شود؟!
جگر شماها را باید طوری سوزاند که جگر امتی خنک شود.
واژه عذاب حق مطلب را نمیتواند ادا کند!
عذاب برای شماها کم است!
احساس دریایی:
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع).
اللهم ارزقنا شفاعۀ الحسین یوم الورود.
- ۹۵/۰۷/۲۲