و باز هم رویای تو...
سلام بابا
کاش همیشه به خوابم بیای تا حالم خوب باشه.
وقتی تو باشی همه چیز سر جاشه.
دیگه دلم نمیگیره...
دیگه حسرت داشتن تورو ندارم...
دیگه چشمم به کانون گرم هیچ خانواده خوشبختی نیست...
دیگه چشمم در به در دنبال اثری از گذشته نیست تا خاطره تورو برای خودم زنده کنم...
دیگه از دست اون عذاب نمیکشم...
خوابی که صبح دیدم کلی انرژی بهم داد سر صبحی!
من و تو و اون توی همون خونه قدیمی...
از بالا پشت بوم ناز ل شدی یه دفعه !!!!
اونم با چه تیپی!!!
انگار از پیک نیک و ماهیگیری اومده بودی!!!
همونجور تپل و مپل ولی خیلی سرحال وقبراق!!!
...
بار هم من بودم آغوشی که ده ساله ندارمش...
حس بی نظیری که دیگه خفه شده...
حس دختری...حس دختری کردن برای پدری چون تو!
دیگه نیست!
وقتی فکر میکنم به اینکه ده ساله ندارمت در یک لحظه آنی همه سیستم های عصبی بدنم هنگ میکنه و انگار که کار کردن یادشون میره...
با تو میتونستم امروز بهشتی رو تجربه کنم!
اگر الان و این لحظه نیستی فقط و فقط حکمتشو اون بالایی میدونه و بــــــــــس!
مثل همیشه دخترتو دعا کن بابا.
زیر بار مادر شدن موندم....دعا کن که سربلند بشم.
- ۹۵/۰۶/۱۵