آسمونی شدن فرق داره با...
لزوما وقتی حرف از آسمونی شدن میزنم منظورم فقط یک چیز نیست...یعنی اصلا اون یک چیز نیست!
اگر برداشتتون از حرفای من شهادته که خیلی خنده داره!!!
شهادت؟من؟
خنده داره....نیس؟
حتی فکرشم خنده داره!
من چطوری میتونم به خودم این اجازه رو بدم که شهادتو حتی توی فکر و رویام به خودم نسبت بدم!؟
لیاقت میخواد حتی فکرش!....که منِ گناهکار ندارم.
اینکه میگم آسمونی بشم منظورم اینه که عاشق آسمون و آسمونی ها بشم نه کلامی بلکه در عمل!
خط مشی زندیگیمو از اونا بگیرم.
دوست دارم یه عاشق واقعی باشم...
من هر چی بدی ام داشته باشم یه خوبی دارم!
اونم اینه که امید و اعتمادم نسبت به خدا و وعده هاش خیلی زیاده.
با همه رو سیاهیم هیچوقت از خدا ناامید نمیشم.
خدا با منه...
دل نازک شدم این روزا...درستش اینه که بگم بی دل شدم اصلا!
دل ندارم...رو ندارم...دست و دلم میلرزه برای تصمیمی که گرفتم...
میترسم بلوف باشه...میترسم نتونم و کم بیارم... میترسم بازم بد بشم.
چند روزه دلم میخواد بترکه.نمیدونم چمه!!!
پدرم دعا کن منو.میدونی که چی میخوام!؟
- ۹۵/۰۳/۱۵