احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

سلام زهـــــرا خانومِ گل گــــــــــلاب!
سلام به فرشته کوچولوی روزگار من!
وقتت بخیــــــر خانــــوم!
وااای چقدر شما خوبی!
چـــــقدر شما قشنگی!
چقــــــدر شما خانومی!
چقدر شما دوستداشتنی هستی!

پیام های کوتاه

هر سال در این روزها چیزی بر من اضافه میشود که سال های قبل نبوده.

هر سال این موقع چیز هایی از عاشورا و وقایع ان میشنوم که انگار نه انگار این همه سال روضه ان بلای عظیم را شنیده ام و اشک ریختم!

هر سال انگار که نمیدانم!

هر سال انگار که اولین محرم عمرم را تجربه میکنم!

هر سال متحیرم!


اقیانوس بی انتهای حسین(ع) تمامی ندارد! 

این دریای بزرگ تورا در خود غرق میکند و تو باز هم نمیتوانی ان را بفهمی!

تا اخر عمرت نمیتوانی بفهمی مصیبتی را که بر سر امام حسین و اهل بیتش آمد!

من غرق میشوم و غرق میشوم امــــا نمیفهمم!


احساس نوشت:

خدایا این شب ها قلب امام زمانمان را خودت حفظ و ارام بفرما.


  • احساس دریایی

ای کاش قبل از اینکه کاری رو انجام بدیم به عواقبش فکر کنیم!

همدیگرو پسندیده بودن!

همه چیشون به هم میخورد و با هم مچ بودن!

خانواده ها خیلی خوب بودن و به هم میومدن!

همه چی اکی بود!

.

.

.

فقط یک اشتباه!

یک اشتباه از جانب هر دو طرف تونست همه چی رو به هم بریزه!

اینکه از نظر خودت یه چیزی مهم نباشه و به طرفت نگی،که از قضا برای اون طرف خیلی مهمه!

و اینکه حالاکه طرف فهمیده و بهش تاکید شده بین خودمون بمونه رفته به خانوادش گفته و ...


وقتی تصمیم میگیری ازدواج کنی یعنی میخوای مستقل بشی مستقل از خانواده و هر کسی که همیشه حمایتشو داشتی!

خودتی و همسرت و خدا.

باید همین اول کاری یاد بگیری و برای خودت دیکته کنی... 

که دیگه مادر و پدر و خواهر و برادر نباید از هر آنچه که در زندگی من و همسرم اتفاق میفته رو بدونن....

حتی اگر مسئله مرگ و زندگی باشه....تو و همسرت به تنهایی باید حلش کنین.


این اشتباه دومی دیگه غیر قابل جبران بود!

اشتباه اولی بالاخره قابل جبران بود تا حدودی...طرف یه چیزی  رو دیر گفته بود اما هیچ جواب مثبتی هنوز رد و بدل نشده بود.

اما اشتباه دومی این بود که اگر با وجود این مشکل جواب میخواست مثبت باشه دیگه امکانش نیست چون به غیر از دو طرف خانواده ها هم در جریان بودن دیگه و این یعنی پلای پشت سر خراب شده!


خدایا خودت دلاشونو اروم کن و بهشون خوشبختی عطا کن.


  • احساس دریایی

بالاخره من تونستم یه بار مشهدو بی دغدغه تجربه کنم!

بدون حـــــــــرص!

بدون ناراحتی!

بدون استرس!

بدون جنگ اعصاب!

بدون حرف و حدیث!

و با کلی انرژی و حس خوب!

جوری که دلم نمیخواست به این زودی برگردم!!!

سفر خیلی خوبی بود!

این دفعه برای اولین بار از اقا خواستم که زیاد زیاد مارو بطلبه!

خیلی خوش گذشت!

درکنار خانواده همسرم خیلی احساس خوبی داشتم و همه باهم خوش بودیم...

شیرین کاری های فاطمه اسرا ام که دیگه جای خود داره!

محرم هم شروع شد و ما توفیق داشتیم دو روزشو اونجا باشیم.هرچند که کلا دوبار زیارت کردیم.

دیگه با بچه و سرمای استخون سوز مشهد فکر میکنم منطقی باشه!

امروز تولد فاطمه اسراست!!!

ولی ما به خاطر محرم شنبه براش یه تولد محتصر گرفتیم البته به اصرار مادربزرگ و عمش...

وگرنه من مخالف بودم چون بچه یه ساله درک نمیکنه و اذیت میشه و همینطورم شد!

یک سال سن خیلی کمیه برای فهم تولد و کیک و گرفتن عکس از تمام زوایا به همراه تمام اعضای خانواده!

وقتی بچه خوابش میاد یعنی باید بخوابه نه اینکه به زور بیدار بشه و در کل جشن تولد یه ریز نق بزنه و بقیه شکلک در بیارن تا یه لبخند بزنه!

ما ادما گاهی برای دل خودمون خیلی خوب موجب ازار بقیه میشیم حتی اگر اون بقیه یه طفل معصوم بی زبون باشه!

اما خب گاهی مجبوری راه بیای...خستگی و اذیت فاطمه اسرارو پیشبینی کردم و دیدم...اما شوقی که خانواده داشتن هم کم چیزی نبود...

اونم خانواده ای که در سال چند بار بیشتر نمیتونن نوه عزیزشونو ببینن.

پس کوتاه اومدن و انجام این حرکت خودخواهانه همچین غیر منطقی هم نبود!

تولد خوبی بود.اگر به فاطمه اسرا خیلی خوش نگذشت عوضش به ما برزگترا خیلی خوش گذشت و خندیدیم.

البته فاطمه ام فقط یه مدتی بی قرار بود چون به زور ار خواب ناز بیدار شده بود ولی بعدش خیلی خوب و سرحال بود.

اما بد خواب شده بود و دو سه ساعت طول کشید تا شب بخوابه.

سفرمون با هواپیما بود و یکم با فاطمه اسرا سخت بود ولی خوبیش این بود که زود تموم میشد و به مقصد میرسیدیم.

مصطفی خیلی خسته شد چون استرس داشت از بابت ما و نگران راحتی من و فاطمه بود 

و کلی بدو بدو و کمکی که به من کرد تا باوجود نگهداری از بچه سختم نشه و سفر بهم زهر نشه.

از همین تریبون میگم که ممنون و سپاسگذارم ازت همسر عزیزم.

دیشب برگشتیم.با کالاسکه و بارو بندیل خودمونو به ماشینمون رسوندیم و دیدیم هـــــی وای من!..ماشین باطری خالی کرده!

یکی اومد با کابل باطری به باطری کردو مشکل سریع حل شد.

حالا باید زعفرونارو به دست خاله سرور می رسوندیم.ترافیک بوووووود بس عظیم!

ما بعد از دو سه ساعت تونستیم برسیم خونه که فکر کنم ساعت طرفای نه شب بود که رسیدیم.

خلاصه خوب و خوش بودیم.امیدوارم همیشه همین روحیه رو داشته باشم.


احساس نوشت:

خدایا شکرت بابت این همه نعمت و این دختر خوبی که بهمون دادی!


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

بازم مارو بطلب اقای من.


  • احساس دریایی

کاش هر روز میومدی به خوابم!

تو که میفهمی من چقدر حالم دگرگون میشه پس دریغ نکن اینن حالو از من!


  • احساس دریایی

هر کنـــج خانه

صحنه ای از داستـــــان اوست...


امسال درگیری ذهنیم به قدری زیاد بود که از چند روز قبل اومدن این تاریخو روزشماری نکردم...

به حدی که حتی امروزم یادم نبود ده سال پیش این موقع چه خاکی تو سرم شد!

اگر مصطفی اتفاقی پست محمدو نمیدید و به من نمیگفت الان منم نمیدونستم و یادم نبود...!

به نظرم باید خوشحال باشم که این تاریخ مثل هر سال ناقوس مرگم نشده!

این نشونه بهبودیه منه!

بگذریم...

یه ذره بریم توی فاز نبودنت...چطوره؟

یک دهه از نبودنت میگذره...

و من با تمام وجودم باورش ندارم!

این ده سال شدن رو باور ندارم!

این همه سختی و عذاب رو باور ندارم بابا!

همیشه وقتی کسی چندین سال از فوت پدر و مادرش یا یکی از عزیزانش میگذشت و اون شخص 

بازم با سوز از نبودن عزیزش میگفت و از دلتنگی گریه میکرد تعجب میکردم و بدم میومد!

با خودم میگفتم دیگه شورشو در آوردن این همه سال داره میگذره دیگه گریه نداره!دیگه دلتنگی نداره!

ولی وقتی خودم درگیرش شدم...وقتی خودم سالهاست که ندارمت میبینم سخته این نبودن!

میبینم که هنوزم دل داغداره!...هنوزم فکر کردن به رفتنت میتونه منو بسوزونه و نابود کنه...

ولی من تصمیم گرفتم که بهش فکر نکنم تا بتونم زندگی کنم...تصمیم گرفتم با یاد تو زندگیمو سر چا نگه دارم...

با دعاهای تو خدا مصطفی رو سر راهم قرار داد....تا بتونه بشه مرهم دل خسته و زخم خوردم...

و الحقم که هیچکس نمیتونست مثلش با من تا کنه!

جالبه بابا از اون دوران این همه سال گذشته ولی هنوزم به دلم زخم میخوره...

نبودنت خیلی بلاها به سر من آورد...و هنوزم داره میاره!

نه فقط دلتنگی برای تو...نـــــه!

نبودن یکی مثل تو!

نبودن تو و خط مشی تو...

فراموش شدن راه و رسم تو...

تویی که همیشه مظلوم بودی و طرفدار مظلوما...

نمیدونم...شاید درست نباشه بگم...ولی بابا من و زندگیم هم مثل تو و زندگیت مظلومیم!

همه تلاشمو میکنم که عزت شوهرم و خودم و بچم حفظ بشه.

اینو از تو یاد گرفتم که با همه جونم از خانوادم مراقبت کنم و حواسم بهشون باشه.

با اینکه زنم و این شاید از وظایف من نباشه ولی نبود تو منو اینجوری بار آورده.

نمیتونم ببینم کسی کوچکترین بی حرمتی ای به شوهرم و بچم بکنه...عین خودتم.

دلم برات تنگه بابا.

نبودت مشکله دعا کن که تحمل کنم و نگم چرا.

دعا کن منو بابای مهربونم.

روحت شاد و یادت همیشه در قلبم جاودان.



  • احساس دریایی

سلام بابا

کاش همیشه به خوابم بیای تا حالم خوب باشه.

وقتی تو باشی همه چیز سر جاشه.

دیگه دلم نمیگیره...

دیگه حسرت داشتن تورو ندارم...

دیگه چشمم به کانون گرم هیچ خانواده خوشبختی نیست...

دیگه چشمم در به در دنبال اثری از گذشته نیست تا خاطره تورو برای خودم زنده کنم...

دیگه از دست اون عذاب نمیکشم...


خوابی که صبح دیدم کلی انرژی بهم داد سر صبحی!

من و تو و اون توی همون خونه قدیمی...

از بالا پشت بوم ناز ل شدی یه دفعه !!!!

اونم با چه تیپی!!!

انگار از پیک نیک و ماهیگیری اومده بودی!!!

همونجور تپل و مپل ولی خیلی سرحال وقبراق!!!

...

بار هم من بودم آغوشی که ده ساله ندارمش...

حس بی نظیری که دیگه خفه شده...

حس دختری...حس دختری کردن برای پدری چون تو!

دیگه نیست!

وقتی فکر میکنم به اینکه ده ساله ندارمت در یک لحظه آنی همه سیستم های عصبی بدنم هنگ میکنه و انگار که کار کردن یادشون میره...


با تو میتونستم امروز بهشتی رو تجربه کنم!

اگر الان و این لحظه نیستی فقط و فقط حکمتشو اون بالایی میدونه و بــــــــــس!


مثل همیشه دخترتو دعا کن بابا.

زیر بار مادر شدن موندم....دعا کن که سربلند بشم.



  • احساس دریایی

باورم نمیشه!!

دوست دوران مدرسه 

دوست مو طلایی من

امروز با دوران تجردش خداحافظی کرد و به جرگه عشاق متاهل پیوست!!!

پیوندتــــــــــــــــان مبارک و پایدار باد.

ان شاءالله.


احساسی ترین احساس دریایی نوشت:

فروغ عزیزم خیلی خیلی خوشحالم برات..خیییییییییییلی زیاد.

اصلا در حد تصورتم نیست!

امیدوارم همه مراحل این زندگی جدیدی رو که درش قدم گذاشتی به خوبیوبا موفقیت پشت سر بذاری.

میدونم که از حالا به بعد خیلی کم میتونم ببینمت.

از همین الان دلم تنگته دوست من.

یه دوستی شونزده ساله که هر سال به قدمتش اضافه میشه دیگه دوستی نیست خواهریه!

همیشه خواهرتم تا تـــــــــــــــه دنیا.

همیشه هستم.

این خوشی مبارکت باشه ابجی مو قشنگه من (:



  • احساس دریایی

حتی توی خواب و رویا 

من

با 

تو 

یه جا 

جمع نمی شیم.


خواب جالبی بود.

توی خواب کاملا خودم بودم

خود خود واقعیم

دیگه مراعاتتو نمیکردم

به همون اندازه که دقم دادی باهات بد بودم.

نمیدونم چرا بعد از دیدن اون خواب انقدر حالم خوب بود!

شاید به خاطر اینکه بالاخره دیدم یه جایی طبق میل و دل خودم باهات رفتار کردم!

در هر صورت لذت بخش بود برام که تونستم با نگاه خصمانه بهت نگاه کنم و با نگاهم همه حرفامو بهت بزنم

خوشم میومد که میتونستی عمق آتیشی که توی دلم راه انداختی رو از چشمام ببینی

یه دوئل چشم در چشم بود

در دنیای واقعی و عالم بیداری هیچوقت نمیشه که تو بتونی منو بفهمی و من بتونم چشم تو چشم دردامو با خشم بر سرت فریاد بزنم...

به خاطر همین این رویای محال خیلی بهم چسبید.

تنکس گاد.

  • احساس دریایی

تویی کامل منم ناقص،تویی خالص منم مخلص

تویی سور و منم راقص،من اسفل تو معلایی



  • احساس دریایی

پریروز عصر یعنی بیست و یکم مرداد دخترم دندونش نیش زد بیرون!

امروزم که بیست وسوم مرداد باشه اون یکی دندونش نیش زد بیرون!

الان دوتا دندون پایین داره موش موشی من (:

حس و حالش گفتنی نیس...

اینکه مادر باشی و اولین های بچتو به چشم ببینی...

اولین تجربه های یه انسان!

نمیدونم برای بقیه چه جوریه...خوشاینده...ازار دهندست....خسته کنندست...نشاط آوره...؟؟؟

برای من نیمه پر لیوان خیلی رنگین تره و نیمه خالیش خیلی کم خودشو نشون می ده به قدری که گاهی فراموشش میکنم.

با خنده های فاطمه اسرا غرق خوشی میشم با گریه هاش دلم کباب مبشه و با درد کشیدنش ضجر میکشم...

ولی لحظه های خوشم خیلی بیشتره...خنده های فاطمه زندکیمونو زیر و رو میکنه.

خدایا خودت حفظش کن.

خدایا نذار بچم زیاد درد بکشه.کمکش کن تا این دوران رو به ارومی پشت سر بذاره.


دندون دار شدنت مبارک کوچولوی مامان!


  • احساس دریایی