احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

من دیگر در دنیایم به دنبال احساسی شبیه تو نمیگردم...چون شبیه تو هیچکس نیست!

احســــــــــــــــــاس دریایی

سلام زهـــــرا خانومِ گل گــــــــــلاب!
سلام به فرشته کوچولوی روزگار من!
وقتت بخیــــــر خانــــوم!
وااای چقدر شما خوبی!
چـــــقدر شما قشنگی!
چقــــــدر شما خانومی!
چقدر شما دوستداشتنی هستی!

پیام های کوتاه
دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۴۴ ب.ظ

آرزوهای سوخته

نمیدانم قرار است تا کی جماعتی از فرزندان بسوزند و بسازند و دم نزنند و مانع این رویه غلط نشوند!؟


تا کی؟

چقدر تاوان لازم است تا شما بزرگترها دست بردارید؟!...از این ارزوهای سوخته دوران جوانی خودتان دست بردارید تا تبدیل به یک عقده نشود و فردا روزی فرزندتان را خفت نکند!؟


تا کی باید این بی منطقی احمقانه را فرزندان تحمل کنند و ضجر بکشند؟!

بزرگترانی که ادعاهایشان گوش فلک را کرد کرده!

بزرگترانی که همه جا خودشان را صاحب نظر میدانند و با همین روش گند میزنند بر زندگی فرزندانشان!

تا کی این بهانه های مسخره را تحمل کتیم و دم نزنیم فقط به این علت که شما بزرگتر ما هستید و صلاح مارا میخواهید و ما باید چشم بسته شما و اوامراتان را اطاعت کنینم ولو اینکه در نهایت بدبخت شویم!

اخر تا کی؟

دست بردارید!

از این همه غرور و تکبرتان دست بردارید!

از ان کرسی پادشاهی پایین بیایید!

شما بچه نیاوردید که بزرگش کنید و به بهانه زحمت هایی که برایش کشیده اید چپ و راست به او دستور دهید و ارزوهای دست نیافته خودتان را از طریق او محقق کنید!

منطقی باشید!

کمی انصاف هم خوب چیزیست!

هدف از آمدن انسان به زمین چیز دیگریست و شما دنبال هدفی دیگر!

زشت است که با این همه ادعا و بزرگی این همه کج می روید و نمی فهمید که خالقتان چه از شما می خواهد!

با این آرزوهای پوچتان جماعتی را ازار می دهید!

برای مثال:

طرف مینالد از دست مادر و پدرش که چه؟..که من عروسی نمیخواهم و ان ها می گویند باید عروسی بگیری چون من آرزو دارم تورا در لباس عروسی/دامادی ببینم!

(انگار اگر عروسی نگیرد نمیتواند کت و شلوار عروسی بپوشد یا لباس مجلسی سفیدی به تن کند!...اینجا حرف چیز دیگریست!....مرض چشم و هم چشمیست!)

بازهم برای مثال:

طرف میگوید نمیخواهم درسم را از فلان سطح و مدرک بیشتر ادامه دهم چون به دردم نمی خورد تا همین جا برایم کافیست و از چیزهای دیگر عقبم می اندازد...بعد مادر و پدرش میگویند نه بایـــــد بخوانی چون خودم دوست داشتم بخوانم در جوانی و نشد و نذاشتند پس حالا تو باید بخوانی جای من!!!!

(به زبانی دیگر دارد میگوید که جور مرا هم تو باید بکشی.)

اینها اگر نامش عقده نیست پس چیست!؟


باشد تا رسنگار شویم!








  • احساس دریایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی